پایان غروب/دل نوشته

سفره ی عشق

عشق و تنهایی

پایان غروب/دل نوشته

غروب در زندگی ام به پایان رسید ، غروبی که در آن تنها اشک و دلهره بود .
حالا جای آن طلوع آمده و آغاز زندگی، جای آن مهربانی و محبت آمده.
غروب خیلی غم انگیز است باید درد آن را کشیده باشی تا بفهمی غروب چیست و چقدر پر درد است.
با آمدن عشقی دوباره غروب را خواهم داشت. آمده با رنگی دگر با حالی دگر.
غروب دیگر رنگ غم انگیز سرخ نیست رنگ آبی است رنگ زندگی است.
تمام شد ، بدی ها ، غصه ها همه تمام شد جای غروب طلوع آمد و زندگی پر از محبت.غروب را حالا باید باور داشت.
غروب اینک زیباست که  با یارم در کنار هم به آسمان نگاه بیندازیم و خاطره بر جای بگذاریم.پایان لحظه های بی مروت روزگار  فرارسید ، پایان اشکهای مسافر چشم به راه فرا رسید .
سکوتی دیگر هنگام غروب همراه من نیست حالا صدای مقدس اذان به گوش میرسد صدایی که به گوش میرسد من را به دنیای دیگری میبرد ، دنیایی مقدس.
دنیایی که در آن صدای دعا و نیایش یارم به گوش میرسد .
دعایی که هر دویمان هنگام غروب با خدایمان درمیان می گذاریم .
دعا می کنیم ما تا آخر راه زندگی با هم باشیم.
غروب به پایان رسید و صدای مقدس اذان به گوش رسید.
غروب حالا زیبا شده حالا مقدس شده .
با یاری مقدس  می شینم ودرد و دل میکنم هنگام  اذان تا خدا درد ما را که همان  به هم رسیدنمان است بهتر بفهمد.
دیگر غروبی نخواهم داشت تا به انتظار آن بشینم و اشک بریزم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ] [ 19:18 ] [ sara ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::